در ستایش زندگی

متن مرتبط با «تیستو» در سایت در ستایش زندگی نوشته شده است

خانواده ی تیستو، فصل ۲ تا ۶

  •       ۱۷ سال پیش شب ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا، دایی و خانمش به هم بله گفتن. خودش که خوشبختی ندید. خانمش هم قاعدتا. ما هم بدبخت شدیم. الان ولی خودش یک سال و ۳ ماهه که نیست، خانمش دنیا به کامش شده، ما ولی هنوز داریم از قِبَل اون بله بدبختی می کشیم.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درون دستگاه لیمبیک تیستو چه میگذرد؟

  •     یک ویدیویی در اکسپلور اینستاگرامم هست که نابودم می کند. همیشه هم هست. همیشه. چون خود احمقم نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و  تماشایش نکنم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تیستو در نیمه ی راه

  • Do You Want It or Do You Want People to See You Have It?     نمی دانم این جمله را چند روز پیش کجا خواندم، ولی میتوانم بنشینم یک گوشه و روزها و هفته ها و ماهها به آن فکر کنم. و فکر کنم که وای! با زندگی ام چه کرده ام؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مردهای خانواده ی تیستو

  •   روز عید -فطر- با خانواده رفته بودیم پیک نیک. بعد از ناهار ما دخترا رفتیم یکم پیاده روی کنیم. تا یکم کُنار خوردیم و دور هم نشستیم گپ زدیم نیم ساعت چهل دقیقه ای گذشت. وقتی داشتیم برمیگشتیم از دور دیدیم پسرا تور بستن و دارن والیبال بازی میکنن. ساناز (دختر دایی) خندید گفت: بچه ها الان میریم میبینیم عمه ها نشستن دور هم دارن سبزی خوردن پاک میکنن و حرفای خاله زنکی میزنن، مهران هم نشسته بینشون.    حدسش اشتباه بود. داشتن باقالی پاک میکردن. البته مهران هم نشسته بود بینشون. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تیستو منبر می رود

  •    بابای من تنبل است. یعنی از این مردهایی نیست که فنی باشد و همیشه آچار و بیل به دست، برای کارهای فیزیکی داوطلب شود. هر چند دوبار عمل جراحی دیسک کمرش را هم نباید ندید گرفت.   اینطور بود که وقت ساخت جا فرگوسنی، وقتی دوتا شوهر خاله و پسرخاله ها و تک و توک دایی ها داشتند دیوارهای اصلی خانه را می ساختند، زیر آفتاب پاییزی لم داده بود و تماشایشان می کرد. دیوار هنوز یک متری بیشتر بالا نرفته بود که گفت "اوستا های عزیز دیوار کجه‌". چه جوابی گرفت؟ خنده و مسخره بازی که "حاجی کج خوابیدی آخه" "یکی یه بالشت دیگه بیاره بذاره پشت کمر حاجی که زاویه دیدش تراز بشه". بابا مثل همیشه خندید ولی بازهم سر حرفش ایستاد: "دیوار کجه"   چه شد‌؟ دیوار رسیده بود به دو و نیم متر که شورای اساتید مجبور شد اعتراف کند که دیوار کج است و با بدبختی دیوار را خراب کردند و دوباره از اول... اینها را گفتم که بگویم ریده‌اید با این بچه تربیت کردنتان. نقطه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گوش های رویشی تیستو

  •    آخر صحبتام - تلفنی- با میم، خداحافظی میکنه میگه: برم خونه ی خاله ام شام دعوتم. میگم : خب زشته قبل از اینکه بری برو طبقه ی پایین یکم پیش بابا مامانم اینا بشین، زشته دایی ام بعد از مدتها اومده خونه‌. بعدش هم زنگ بزن دقیق بهم بگو داشتن در مورد چی حرف میزدن. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پیشنهاد تیستو در شب باران

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اقبال تُنبیده تیستو

  • یکی از فوبیا های من این بوده که وقتی دارم اسنپ میگیرم، از منزل تا محل کار و بلعکس، راننده اسنپ از بیمارام باشه.هم بخاطر حریم خصوصی آدرس خونه و هم دوست ندارم با بیمار/مراجعه کننده ام هیچ بده بستونی داشته باشم، به خصوص بده بستون مالی. کلا معذب میشم. دیگه گس وات نداره، امروز صبح بالاخره سرم اومد. امروزی که ظهرش میم میاد دنبالم و قراره دیگه از فردا خودم برم و بیام. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زیر قشر خاکستری تیستو چه می گذرد؟

  • واقعا چی کار میکنید که اینقدر خونه هاتون تمیزه؟ اونم همیشه؟ دیشب رفتیم مراسم ختم خونه ی یکی از فامیلا و از دیشب در شگفتم که چطور توی شرایط مراسم ختم که برو و بیا هست و از هر گوشه ای چند تا بچه ای فواره میزنه بیرون، حتی یه پرز روی فرش این خونه نیست؟! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درون دستگاه لیمبیک تیستو چه می گذرد

  •    وقت هایی که ته چاهم، از خودم بدم میاد. از اسمم، قیافه م، دست خطم، امضام، از کد ملی ام حتی. هر چیزی که "من" رو تعریف کنه حالم رو بهم میزنه., ...ادامه مطلب

  • خانواده ی تیستو

  •      بهتون گفتم یه بار که خانواده رفته بودن مسافرت، شوهر خاله ام از شمال به خروس خرید و با خودش آورد شهرمون که با مرغای سر باغشون عروسی کنه و جوجه های خوب خوب تحویل بگیره؟ ولی خروسه تا رسید شهرمون home sick شد و نتونست توی زندگی مشترک موفق باشه. خیلی زود هم مُرد. یادش گرامی. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درون دستگاه لیمبیک تیستو چه می گذرد؟

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زیر قشر خاکستری تیستو چه می گذرد

  •   روز اول روضه چطور گذشت‌؟ رفتم و روی یک صندلی خالی نشستم. بین آن همه جا، "نشانه" آمد و رو به رویم روی زمین نشست. بالا را که نگاه می کردم می دیدمش. پایین را که نگاه می کردم می دیدمش. حتی وقتی چادر را روی سرم کشیدم سایه اش دیده می شد.  برای امام حسین؟ نه‌. نشستم و یک دل سیر برای شیرفهم شدنم گریه کردم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • به تیستوی بیچاره کمک کنید

  • سلام عزیزان کادو واسه دو تا پسر بچه ی ۱۴ ساله و ۱۱ ساله و یه دختر ۱۶ ساله چه چیزی به ذهنتون میرسه؟ فقط کتاب نباشه، چون سخته انتخاب آخرمه. ماگ هم نباشه چون خودم دارم میگردم. خوراکی هم نباشه، چون یه بار خریدم براشون، همین ۱۴ سالهه حساسیت شدید داد تا ۳ روز کورتون بهش می دادیم که باد کله اش بخوابه. سعی کنید لوازم تحریر هم نباشه, ...ادامه مطلب

  • تیستو باز آمده بعد از صد بار شکستن توبه

  •     بعد آدم هم نمی شوم که. فکر میکنی نمی دانم که تنها کسی نیستم در  رواق نجمه خاتون نماز میخواند و کبوتر حرم پر میزند می آید داخل و با گردن کج کنارش روی فرش می نشیند؟ می دانم. ولی دل که خبر ندارد مغز با خودش تفاهم نامه ی عدم پیگیریِ نشانه ها را امضا کرده، یهو می ریزد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها