قتل غیر عمد

ساخت وبلاگ

    عطف به پست قبلی، یادمه وقتی اون صبح تا غروبی که اونجا بودیم خب خیلی جای بازی نداشت. یا باید عین میمون از درخت اویزون میشدیم که بعد از نیم ساعت یکی مون خورد زمین و بیخیال شدیم، یا به مشاهده ی علمی محل می پرداختیم که منجر به یافتن یه فسیل توی یه سنگ یه کیلویی شدیم و برگشتنی بردمش خونه و مامان سالها بعد موفق شد از خونه پرتش کنه بیرون. زمین بازی هم که نبود. خلاصه بیکار بودیم. یادمه با پسر دایی نشسته بودیم با تیرکمون انار کوچولو های سنگ شده رو هدف گرفته بودیم. یه پسر و دختری همسن سال ما هم از یه خانواده ی دیگه اونجا بودن که بدجوری رفته بودن توی نخ تیرکمون بازی ما. گویا فکر کرده بودن داریم تلاش میکنیم گنجشک شکار کنیم! ظهر که خواستیم بریم ناهار دیدیم با خجالت دارن میان سمت ما. واسمون یه گنجشک کباب شده پیشکش آورده بودن.

در ستایش زندگی...
ما را در سایت در ستایش زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foaktreeb بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 25 آذر 1397 ساعت: 23:08